انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی، تیوری ادامۀ انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا، اندیشۀ مائوتسهدون و مـائـوئـیـزم
انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی، تیوری ادامۀ انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا، اندیشۀ مائوتسهدون و مـائـوئـیـزم
توضیح رداسپارک: متنی که در زیر میخوانید مقدمۀ شمارۀ 12 دورۀ چهارم نشریۀ شعلۀ جاوید ارگان رسمی حزب کمونیست افغانستان (مائوئیست) – مورخۀ حوت 1395 – است. این شماره از شعلۀ جاوید بهمناسبت پنجاهمین سالگرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین، بهطور ویژه به بررسی و واکاوی این رویداد عظیم تاریخی اختصاص یافته است. متنی که در پیش دارید با دیدی انتقادی به جریان وقایع طی 10 سال پر فراز و فرود انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی پرداخته و ضمن تمرکز بر اسناد و رویدادهای کنگرههای هفتم، هشتم، نهم و دهم حزب کمونیست چین، شرحی مستند و موشکافانه از آرایش نیروهای طبقاتی حاضر در میدان، چرایی ضرورت عاجل انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی، جدال ایدئولوژیک میان قوای متخاصم طبقاتی درگیر، پیشرویها و عقب نشینیهای و راهشگاییهای تعیین کننده و اشتباهات فرعی اما مهم تاثیر گذار جنبش انقلابی در بستر وضعیت جنبش کمونیستی بینالمللی عرضه میدارد. بدون هرگونه مقدمهچینی بیشتر از شما دعوت می کنیم خوانندۀ این شمارۀ شعلۀ جاوید باشید:
بهمناسبت تجلیل از پنجاهمین سالگرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین
انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی،
تیوری ادامۀ انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا،
اندیشۀ مائوتسهدون و مـائـوئـیـزم
آنچه در ذیل میآید نتایج مطالعات و بررسیهای تا کنونی اسناد اساسی حزب کمونیست چین در مورد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین، تیوری ادامۀ انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا، اندیشۀ مائوتسهدون و مائوئیزم، بهمناسبت تجلیل از پنجاهمین سالگرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین است. بررسیها و مباحثات کنونی فقط میتواند گشایش اولیۀ درب ورود به بررسیها و مباحثات گستردهتر و عمیقتر بعدی درینموارد باشد.
آغـاز کارزار تـجـلـیـل از
پنجاهمین سالگرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین
این سند برای بار اول در شمارۀ 8 دورۀ نشراتی چهارم شعلۀ جاوید در ماه می 2016(ماه ثور 1395) منتشر گردید. این سند با اصلاحات جزئی ادبی مجدداً نشر میگردد تا بهطور واضح نشان داده شود که نقطۀ آغازین حرکت ما در مورد بررسیها و مباحثات بعدی مندرج در سند حاضر، که بخش اول آن در همین شمارۀ ویژۀ شعلۀ جاوید منتشر میگردد و بخش دوم آن بعداً بهدست نشر سپرده خواهد شد، مواضع مندرج در همین سند بوده است. خوانندگان خواهند توانست این مواضع را با بررسیها و مباحثات و نتیجهگیریهای آن مقایسه نمایند.
انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین عالیترین سطح ادامۀ مبارزۀ طبقاتی و ادامۀ انقلاب در مرحلۀ گذار سوسیالیستی از سرمایه داری به کمونیزم برای رسیدن به جهان کمونیستی، که جنبش کمونیستی بین المللی تا حال تجربه کرده است، محسوب میگردد. این انقلاب با تجربه اندوزی از احیای سرمایهداری در شوروی سوسیالیستی و موجودیت قدرتمندان رویزیونیست در حزب کمونیست چین و دولت چین، ضرورت عاجل سرنگونی این قدرتمندان پانهاده در راه سرمایهداری و ضرورت اساسی ایجاد تحول مورد نیاز در جهانبینی حزب، طبقۀ کارگر، دولت و جامعۀ چین بهخاطر ریشهکن کردن رویزیونیزم، راهاندازی و رهبری گردید و توانست مدت یک دهه از احیای سرمایهداری در چین جلوگیری نماید. اما تصرف قدرت توسط رویزیونیستهای درون حزب کمونیست چین و دولت چین در سال 1976، پس از درگذشت مائوتسهدون، از طریق یک کودتای نظامی و ناکام جناح انقلابی داخل حزب کمونیست چین و دولت چین در جلوگیری از این کودتا و دستگیری رهبران آن جناح توسط کودتاگران رویزیونیست، به انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین پایان بخشید و باعث احیای سرمایه داری در چین گردید.
همانطوری که مائوتسهدون گفته بود، هدف عاجل انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین، سرنگونی قدرتمندان پا نهاده در راه سرمایهداری در درون حزب کمونیست چین و دولت چین بود. او گفته بود:
«ستاد فرماندهی بورژوازی در درون کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چین است. این ستاد را بهتوپ ببندید!»
در همان اولین ایام راهاندازی و پیشبرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی، ستاد فرماندهی بورژوایی تحت رهبری لیوشاوچی بهسرعت افشا و سرنگون گردید و زمینه از لحاظ ایدیولوژیک- سیاسی و تشکیلاتی برای برگذاری نهمین کنگرۀ سراسری حزب کمونیست چین و تثبیت مائوئیزم (در آن زمان اندیشۀ مائوتسهدون)، به عنوان سومین مرحله در تکامل ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری و تثبیت مجدد اندیشۀ مائوتسهدون در حزب کمونیست چین، مساعد گردید.
نهمین کنگرۀ سراسری حزب کمونیست چین- در سال 1969- اندیشۀمائوتسهدون (امروز مائوئیزم) را تکامل بینالمللی همه جانبۀ مارکسیزم- لنینیزم در هرسه جزء تیوریهای فلسفی، سیاسی و اقتصاد سیاسی و به عبارت دیگر سومین مرحلۀ تکامل همه جانبۀ بینالمللی ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری اعلام کرد.
هدف اساسی انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین، ایجاد تحول در جهانبینی حزب، دولت، طبقۀ کارگر و تودههای وسیع خلق چین بهخاطر ریشهکن کردن رویزیونیزم بود. در واقع در راستای تأمین همین هدف بود که نه تنها حزب و رهبران و صفوف انقلابی آن در جریان این انقلاب بسیج شدند، بلکه تودههای انقلابی دهها میلیونی خلق چین، به ویژه جوانان انقلابی، که پس از برپایی انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی در گاردهای سرخ سازماندهی و انسجام یافتند، نیز برای پیشبرد این انقلاب بهمیدانهای مبارزه کشانده شدند.
ولی چه شد که این انقلاب پیروزمند دهساله، مدت زمان اندکی پس از درگذشت مائوتسهدون، نیمه کاره پایان یافت و در واقع بهشکست کشانده شد؟
هدف عاجل انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین، با سرنگونی ستاد فرماندهی بورژوایی رویزیونیستی لیوشاوچی پایان نیافت. مدت زمان اندکی پس از تدویر نهمین کنگرۀ سراسری حزب کمونیست چین، ستاد فرماندهی انحرافی چپنما تحت رهبری لینپیائو در رهبری حزب کمونیست چین و دولت چین آشکارا سربلند کرد و بهسرعت بهطرف سازماندهی کودتا علیه مائوتسهدون حرکت نمود. این کودتا ناکام گردید و لینپیائو پس از ناکامی آن در جریان یک سانحۀ هوایی کشته شد. سنتریزم چوئنلای در خنثی کردن و بهناکامی کشاندن این کودتا نقش اساسی بازی نمود و همین امر باعث گردید که وی بتواند تینهسیائوپینگ رویزیونیست و در نتیجه همقماشانش را دوباره بهمراجع قدرت حزبی و دولتی برگرداند. جناح رویزیونیست تحت رهبری تینهسیائوپینگ در طی چندسال توانست بهقدر کافی قدرت بگیرد و عاقبت پس از درگذشت مائوتسهدون علیه جناح انقلابی در حزب و دولت چین کودتا نماید.
کودتای لینپیائو و نقش اساسی سنتریزم چوئنلای در ناکام ساختن این کودتا و برگشت مجدد تینهسیائوپینگ رویزیونیست بهمراجع قدرت حزبی و دولتی، لبۀ مبارزاتی تیز ضد رویزیونیستی انقلاب فرهنگی و مشخصاً جناح انقلابی تحت رهبری مائوتسهدون در حزب کمونیست چین و دولت چین را، چه در رابطه با هدف عاجل انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی و چه در رابطه با هدف اساسی آن، تا حدی کند نمود.
وقتی تینهسیائوپینگ بهعنوان نمایندۀ عالی دولت چین در سخنرانی خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان مللمتحد در سال 1973، علناً تیوری رویزیونیستی سه جهان را فرمولبندی و بیان نمود، کندی لبۀ مبارزاتی ضد رویزیونیستی مذکور بیشتر گردید. در نتیجه رویزیونیستها نه تنها مواضع شان را در داخل حزب کمونیست چین تحکیم و گسترش دادند بلکه توانستند در درون دولت چین و مشخصاً در بخش سیاست بینالمللی دولت چین نیز بهطور روزافزونی قدرت شان را تحکیم و گسترش دهند.
رویزیونیستهای چینی حتی توانستند تا آن حد پیش بروند که بعد از درگذشت مائوتسهدون، تـیـوری رویزیونیسـتـی
سه جهان را به مائوتسهدون نسبت دهند و احزاب و سازمانهای کمونیست پیرو اندیشۀمائوتسهدون در کشورهای مختلف جهان را وسیعاً بهسوی این انحراف رویزیونیستی سوق دهند.
علاوتاً نهمین کنگرۀ سراسری حزب کمونیست چین، علیرغم دستاورد عظیم تاریخی مبنی بر تثبیت اندیشۀمائوتسهدون (امروز مائوئیزم) بهعنوان تکامل همهجانبۀ تیوریهای فلسفی، سیاسی و اقتصاد سیاسی ایدیولوژی و علم انقلاب پرولتری در سطح بین المللی، دو اشتباه فاحش تیوریک و تشکیلاتی مرتکب گردید: اشتباه فاحش تیوریک آن طرح تیوری “عصر زوال امپریالیزم” و اشتباه فاحش تشکیلاتی آن اعلام لینپیائو بهعنوان جانشین مائوتسهدون و حتی تثبیت آن در اساسنامۀ حزب بود. این دو اشتباه فاحشِ مرتبط بهم، گرچه نقش فرعی و ضمنی تأثیر گذاریهای لینپیائوئیستی بر جریان تدارک و تدویر نهمین کنگرۀ سراسری حزب کمونیست چین را نشان میدهد، اما پسلگدهای بعدی آن، پس از کودتای ناکام لین پیائو، برای حزب کمونیست چین و مشخصاً انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین بهشدت زیانآور بود و تا حد زیادی توان و قدرت انقلاب و مشخصاً رهبری انقلاب در بسیج حزب و تودهها را کاهش داد.
مائوتسهدون در اواخر عمر خود “گروه پنج نفر”، شامل “گروه چهارنفر” و خودش، را بهعنوان ستاد رهبری جناح انقلابی حزب شکل داد. اما او نه تنها دورنمای تحولات سیاسی در چینِ بعد از خود را مخاطرهآمیز میدید و درینمورد باری بهطور مشخص به همسرش چیانچین هوشدار داد، بلکه ضعیفی “گروه چهارنفر” را بهعنوان یک گروه تازه شکل یافته در درون حزب کمونیست چین و دولت چین، نیز بهروشنی میدید. در واقع همین ضعیفی باعث گردید که “گروه چهار نفر” بعد از درگذشت مائوتسهدون با قرار گرفتن هواکوفینگ در رأس حزب کمونیست چین اجباراً موافقه نماید تا حداقل رأس قدرت حزبی و دولتی تحت کنترل مستقیم و فوری رویزیونیستهای شناخته شده ای چون تینهسیائوپینگ و نزدیکانش قرار نگیرد. اما قرار گرفتن هواکوفینگ در رأس حزب کمونیست چین برای جناح انقلابی درون حزب کمونیست چین راهگشا نبود. هواکوفینگ بهعنوان یک پل عبور توسط رویزیونیستها علیه جناح انقلابی “گروه چهار نفر” مورد استفاده قرار گرفت و سپس بهمراجع قدرت پایینتر کشانده شد و نقشش فرعی گردید.
جناح انقلابی “گروه چهار نفر” در جریان کودتای رویزیونیستی نیز از خود بهموقع قاطعیت و عکسالعمل نشان داده نتوانست و در واقع بهرویزیونیستها فرصت داد که کودتای ارتجاعی شان را بهسرانجام رسانند. پس از دستگیری و زندانی شدن “چهارنفر” مقاومتهای مسلحانۀ پراگندۀ دستههای در حال فروپاشی گاردهای سرخ، که شجاعانه و قهرمانانه مدت چند سال دوام کرد، نتوانست تکامل و گسترش حاصل نماید و سرانجام بهطور کلی شکست خورد و عاقبت رویزیونیستها توانستند بهصورت بلامنازع بر حزب و دولت چین مسلط گردند.
بنابرین روشن است که در جریان تدارک، برپایی و پیشبرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین نواقص و کمبودات جدی ایدیولوژیک – سیاسی و تشکیلاتی وجود داشته است. علیرغم این نواقص و کمبودات جدی، تا زمانی که مائوتسه دون حیات داشت، صرفاً با تکیه بر اتوریتۀ عظیم انقلابی شخص مائوتسهدون از شکست کلی انقلاب و احیای سرمایه داری در چین جلوگیری گردید، هرچند عقبنشینیهای مهمی در عرصههای مختلف بر انقلاب فرهنگی و از اینطریق بر کل انقلاب چین تحمیل گردید. اما وقتی آن اتوریتۀ عظیم انقلابی شخصی از میان رفت، رویزیونیستها توانستند بهسرعت از جناح غیر عمده بهجناح عمده در حزب و دولت چین مبدل شوند و در نتیجه قادر گشتند با توسل بهخشونت عریانِ کودتایی، جناح انقلابی را از حزب و دولت چین تصفیه نمایند.
در واقع باید گفت که کنگرۀ هشتم حزب کمونیست چین، که قبلاً در سال 1956 دایر شده بود، تا حد زیادی باعث تحکیم و گسترش مواضع لیوشاوچی، تین هسیائوپینگ و سایرین در حزب کمونیست و دولت چین، که بعداً در ابتدای انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی بهعنوان رویزیویونیست افشا شده و از قدرت به زیر کشیده شدند، گردیده بود. در مورد این کنگره، در اسناد منتشر شدۀ کنونی توسط رویزیونیستهای بر سرقدرت با خوشوقتی گفته شده است:
«این نخستین کنگرۀ حزب کمونیست چین از زمان برسر قدرت آمدن حزب در 1949 است. این کنگره در زمانی دایر گردید که تحول سوسیالیستی در چین عمدتاً انجام یافته بود و حزب با اوضاع نوین و وظایف نوین مواجه بود. مائوتسهدون سخنرانی افتتاحیه را ارائه نمود. لیوشاوچی گزارش سیاسی را تقدیم کرد. چوئنلای گزارش در مورد پیشنهادات برای پلان پنج سالۀ دوم (1958- 1962) برای انکشاف اقتصاد کشور را ارائه نمود. تینهسیائوپینگ گزارش در مورد اصلاح اساسنامۀ حزب کمونیست چین را تقدیم نمود. در کنگره خاطرنشان گردید که: نظر به اینکه نظام سوسیالیستی اساساً در چین برقرار گردیده است، تضاد عمده در کشور دیگر تضاد میان پرولتاریا و بورژوازی نیست، بلکه تضاد منتج از نیاز مردم برای انکشاف سریع اقتصادی و فرهنگی و کمبود مقتضیات آنها است. وظیفۀ عمده در مقابل تمام ملت، تمرکز تمامی تلاشها روی انکشاف نیروهای مؤلده، صنعتی ساختن کشور و رسیدگی تدریجی بهنیازمندیهای در حال رشد اقتصادی و فرهنگی مردم است. کنگره روی مسئلۀ ساختمان حزب برسرقدرت تأکید نمود، روی ضرورت پاسداری از سانترالیزم دموکراتیک و رهبریجمعی پافشاری کرد، با کیش شخصیت مخالفت نمود، دموکراسی درون حزبی و تحکیم پیوندهای حزب با تودهها را اولویت داد. بنابرین کنگره راستاهای انکشاف آرمانهای سوسیالیستی و ساختمان حزب در آینده را معین نمود.
کنگره یک کمیتۀ مرکزی جدید، متشکل از 97 عضو اصلی و 73 عضو علی البدل، انتخاب نمود. در پولینوم اول کمیتۀ مرکزی هشتم حزب کمونیست چین، بدنههای رهبری متشکل از مائوتسهدون بهعنوان صدر کمیتۀ مرکزی، لیوشاوچی، چوئنلای، چوته و چینیون بهعنوان معاونین صدر و تینهسیائوپینگ بهعنوان منشی عمومی انتخاب گردید. همچنان همین شش نفر انتخاب شدند تا کمیتۀ دایم دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب را شکل دهند.» (برگرفته از سایت حزب کمونیست چین)
اگر عبارات نقل شدۀ فوق را با عبارات دیگری در مورد کنگرۀ سراسری هفتم حزب کمونیست چین مقایسه نماییم، نیرومندی وحشتآور لیوشاوچی و تینهسیائوپینگ را در جریان تدارک و تدویر کنگرۀ هشتم، یعنی ارائۀ گزارش سیاسی و پیشنهادات اصلاحی در مورد متن اساسنامۀ حزب توسط آنها و همچنان انتخاب لیوشاوچی بهعنوان معاون اول صدر و انتخاب تینهسیائوپینگ بهعنوان منشی کمیتۀ مرکزی و شمولیت هردوی شان در کمیتۀ شش نفرۀ دایم دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب را بهخوبی مشاهده مینماییم. از جانب دیگر مخالفت کنگره با “کیششخصیت” از یک طرف و حذف “اندیشۀمائوتسهدون” از اسناد اساسی حزب از طرف دیگر را به روشنی میبینیم.
درینجا به نقل عباراتی در مورد کنگرۀ سراسری هفتم حزب کمونیست چین میپردازیم:
«در کنگره: مائوتسهدون گزارش سیاسی در مورد حکومـت ائتـلافـی را ارائـه کرد؛ لیوشاوچی گزارش در مـورد اصلاح اساسنامۀ حزب را مطرح نمود؛ چوته گزارش نظامی در مورد میدان نبرد در مناطق آزاد شده را تقدیم نمود و چوئنلای یک سخنرانی مهم در بارۀ جبهۀ متحد ایراد نمود.
کنگره خط سیاسی حزب را که عبارت بود از «بسیج جسورانۀ توده ها و گسترش نیروهای خلق تا که آنها تحت رهبری حزب ما متجاوزین جاپانی را شکست دهند، تمام مردم را آزاد سازند و یک چین دموکراتیک نوین بنا نهند» مورد تصویب قرار داد. اساسنامۀ جدید حزب که در کنگره بهتصویب رسید تصریح نمود که: «حزب کمونیست چین اندیشۀمائوتسهدون را که تیوری مارکسیستی- لنینیستی را با پراتیک انقلاب چین تلفیق نموده است بهعنوان خط راهنمای تمامی کارهایش پذیرفته است». این بهحزب کمک میرساند که بهطرز بیسابقه ای استحکام و وحدت حاصل نماید و بنیاد برای پیروزی کامل علیه متجاوزین جاپانی و بعدتر پیروزی سرتاسری انقلاب دموکراتیک نوین را پیریزی کند.
کنگره یک کمیتۀ مرکزی شامل 44 عضو اصلی و 33 عضو علیالبدل انتخاب نمود. در پولینوم اول کمیتۀ مرکزی هفتم، مائوتسهدون، چوته، لیوشاوچی، چوئنلای، رنبیشی، چینیون، کانشین، گواگان، پینچین، دونبیوو، لینبوقو، زانوینتیان و پندهوای به دفتر سیاسی کمیتۀ مرکزی انتخاب شدند. مائوتسهدون، چوته، لیوشاوچی، چوئنلای و رنبیشی بهعنوان اعضای دبیرخانه انتخاب شدند و مائوتسهدون بهعنوان صدر کمیتۀ مرکزی انتخاب گردید.»
به این ترتیب کنگرۀ سراسری هفتم حزب کمونیست چین اندیشۀمائوتسهدون را تلفیق تیوری مارکسیستی- لنینیستی با پراتیک انقلاب چین تعریف میکند و آن را بهعنوان خط راهنما در تمامی کارهای خود میپذیرد. اما کنگرۀ سراسری هشتم آن حزب، که 7 سال بعد از پیروزی سراسری انقلاب دموکراتیک نوین چین و گذار بهانقلاب سوسیالیستی تدویر گردید، عبارت اندیشۀمائوتسهدون را از اسناد اساسی حزب حذف مینماید.
کنگرۀ سراسری هشتم حزب کمونیست چین، یازده سال بعد از کنگرۀ سراسری هفتم آن حزب دایر گردید. اما کنگرۀ سراسری نهم حزب سیزده سال پس از کنگرۀ سراسری هشتم دایر گردید.
در کنگرۀ سراسری نهم حزب کمونیست چین که پس از آغاز و پیشرفت چند سالۀ انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین دایر گردید، یکبار دیگر روی اندیشۀمائوتسهدون تأکید صورت گرفت، اما در سطح عالیتر و تکامل یافتهتر، تأکیدی که در واقع در کنگرۀ سراسری دهم حزب بازهم تکرار گردید. در اساسنامۀ تصویب شده در کنگرۀ سراسری دهم حزب کمونیست چین، که در ماه اگست 1973 یعنی چهار سال بعد از کنگرۀ سراسری نهم حزب دایر گردید، گفته شده است که:
«حزب کمونیست چین مارکسیزم- لنینیزم- اندیشۀمائوتسهدون را بهمثابۀ اساس تیوریک راهنمای اندیشۀ خود بهکار میبندد.»
بنابرین نه تنها حذف اندیشۀمائوتسهدون توسط کنگرۀ سراسری هشتم حزب کمونیست چین، از زاویۀ نیرومندی رویزیونیستهایی چون لیوشاوچی و تینهسیائوینگ در داخل آن حزب قابل توجه است، بلکه تفاوت جدی در تعریف از اندیشۀمائوتسهدون توسط کنگرۀ سراسری هفتم حزب از یکطرف و کنگرههای نهم و دهم حزب از طرف دیگر قابل دقت است. کنگرۀ سراسری هفتم حزب، اندیشۀمائوتسهدون را تلفیق تیوری مارکسیستی- لنینیستی با پراتیک انقلاب چین و بهعنوان خط راهنمای حزب در تمامی کارهایش تعریف مینماید. اما کنگرههای سراسری نهم و دهم حزب فرمولبندی «بکاربستن مارکسیزم- لنینیزم- اندیشۀ مائوتسه دون را به مثابۀ اساس تیوریک رهنمای اندیشۀ خود» میپذیرد. در کنگرۀ نهم کلیت مارکسیزم- لنینیزم- اندیشهمائوتسهدون (امروز مائوئیزم) اساس تیوریک راهنمای اندیشۀ حزب است، اما در کنگرۀ هفتم، اساس تیوریک حزب مارکسیزم- لنینیزم است و اندیشۀمائوتسهدون صرفاً بهمثابۀ تلفیق این تیوری با پراتیک انقلاب چین بهعنوان “خط راهنما” در تمامی کارهای حزب پذیرفته میشود.
از جانب دیگر تعریفی که کنگرۀ سراسری هشتم حزب کمونیست چین و کنگـره های سـراسـری نهم و دهم آن حزب از جامعۀ سوسیالیستی ارائه مینماید، تفاوت کیفی عظیمی باهم دارند. کنگرۀ سراسری هشتم حزب مدعی است که:
«در کنگره خاطرنشان گردید که: نظر به اینکه نظام سوسیالیستی اساساً در چین برقرار گردیده است، تضاد عمده در کشور دیگر تضاد میان پرولتاریا و بورژوازی نیست، بلکه تضاد منتج از نیاز مردم برای انکشاف سریع اقتصادی و فرهنگی و کمبود مقتضیات آنها است. وظیفۀ عمده در مقابل تمام ملت، تمرکز تمامی تلاشها روی انکشاف نیروهای مولده، صنعتی ساختن کشور و رسیدگی تدریجی به نیازمندیهای در حال رشد اقتصادی و فرهنگی مردم است»
اما در کنگرۀ سراسری دهم حزب، در تشابه با احکام صادره در کنگرۀ سراسری نهم حزب، در مورد جامعۀ سوسیالیستی گفته شده است که:
«جامعۀ سوسیالیستی یک دورۀ تاریخی بس طولانی را در برمیگیرد. در سراسر این دورۀ تاریخی، طبقات و تضادهای طبقاتی و مبارزۀ طبقاتی وجود دارد، مبارزه بین راه سوسیالیستی و راه سرمایه داری جریان دارد، و خطر احیای سرمایه داری موجود است، و خطر براندازی و تخریب و تجاوز از جانب امپریالیزم و سوسیال امپریالیزم جامعه را تهدید میکند. این تضادها را تنها با اتکاء به تیوری ادامۀ انقلاب تحت دیکتاتوری پرولتاریا و با اتکاء بر پراتیک تحت رهبری آن میتوان حل نمود.
به این ترتیب انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی یک انقلاب کبیر سیاسی است که پرولتاریا در شرایط سوسیالیزم، جهت تحکیم دیکتاتوری پرولتاریا و جلوگیری از احیای سرمایه داری علیه بورژوازی و سایر طبقات استثمارگر به آن دستزده است. باید به چنین انقلاباتی در آینده بارها و بارها دست زد.»
برعلاوه آنچه در کنگرۀ سراسری هشتم حزب کمونیست چین از زاویۀ مسایل تشکیلاتی حزب بیان میگردد، با توجه به آنچه که رویزیونیستهای تینگهسیائوپینگی بعد از تصرف قدرت، سرنگونی سوسیالیزم و احیای سرمایه داری در چین در مورد مائوتسهدون بیان داشتند، قدرت تشکیلاتی رویزیونیستها از لحاظ تیوریک در درون حزب کمونیست چین را نشان میدهد:
« کنگره روی مسئلۀ ساختمان حزب بر سر قدرت تأکید نمود، روی ضرورت پاسداری از سانترالیزم دموکراتیک و رهبریجمعی پافشاری کرد، با کیش شخصیت مخالفت نمود، دموکراسی درون حزبی و تحکیم پیوندهای حزب با تودهها را اولویت داد. بنابرین کنگره راستاهای انکشاف آرمانهای سوسیالیستی و ساختمان حزب در آینده را معین نمود.» ( تأکیدات توسط ما صورت گرفته است.)
بدین ترتیب تحت تأثیر مسایل و اوضاع و احوال برشمرده در فوق، انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین گرچه موفق شد که ده سال تمام از سرنگونی سوسیالیزم و احیای سرمایهداری در چین جلوگیری نماید؛ اما از آنجایی که این انقلاب، بهدلیل ناتوانیهای ذاتی جناح انقلابی و وسعت انحرافات و مشکلات در درون حزب کمونیست چین، نتوانست تمامی اشباحها و هیولاها را از سر راه انقلاب بروبد و مشکل جانشینان انقلابی را بهطور قاطع و قدرتمندانه حل و فصل نماید، رویزیونیستهای تصفیهشده از حزب حتی در زمان حیات مائوتسهدون وسیعاً به درون حزب و دولت برگشتند و مواضع قدرتمندی را در دست گرفتند و با اتکاء بر آن مواضع توانستند پس از درگذشت مائوتسهدون با استفاده از ناتوانیهای دولتی، نظامی و تشکیلاتی جناح انقلابی “گروه چهارنفر” دست بهکودتا بزنند و بهقدرت حاکم بلامنازع در حزب و دولت چین مبدل گردند.
در واقع در همان زمان حیات مائوتسهدون در نیمۀ اول دهۀ هفتاد، بههر میزانی که رویزیونیستهای تصفیه شده از حزب و دولت در نیمۀ اول دهۀ انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین (نیمۀ دوم دهۀ شصت)، بهمواضع قدرت در حزب و دولت برمیگشتند، حداقل بصورت نسبی سیاستهای انقلاب فرهنگی خدشهدار میشد و بدین معنی سرمایهداری در ساحات تحت نفوذ آنها بهصورت نسبی احیاء میگردید. بدین ترتیب در اواخر حیات مائوتسهدون سلطۀ جناح انقلابی بر حزب و دولت چین بسیار نسبی و در واقع متزلزل بود، سلطۀ بسیار نسبی و متزلزلی که در مدت زمان اندکی بعد از درگذشت مائوتسهدون از میان رفت.
علاوه بر تمامی این مسایل و مشکلات، فروکش نسبی مبارزات انقلابی در سطح جهان بهطور کلی و بهانحراف کشانده شدن تعداد زیادی از مبارزات آزادیبخش ملی از زاویۀ وابسته شدن بهسیاستهای سوسیالامپریالیستی شوروی، بهعنوان شرایط تأثیرگذار بینالمللی بر اوضاع چین، نیز در نیمۀ اول دهۀ هفتاد نقش منفی خود را بر اوضاع چین در جهت تضعیف جناح انقلابی تحت رهبری مائوتسهدون برجای نهاد. کل سیاست مبتنی بر عکسالعمل منفی بیش از حد حزب کمونیست چین علیه تمرکز گرایی کمینترن، که منجر بهنوعی کم توجهی یا حداقل عدم توجۀ کافی در قبال ضرورت سازماندهی کافی و قاطع جنبش کمونیستی بینالمللی میگردید، نیز نقش منفی مذکور را تقویت و گسترش میبخشید. نقش منفی مذکور در نیمۀ اول دهۀ هفتاد طبق تیوری تقسیم دنیا بهسهجهان و حتی تا حد معینی، و البته بصورت غیر مسلط، طبق تیوری رویزیونیستی سهجهان بهطور روزافزون بر سیاستهای حزب کمونیست چین و دولت چین تقویت و گسترش مییافت.
بدین ترتیب آنچه اساساً و عمدتاً باعث شکست انقلاب چین در کل و شکست انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین بهطور خاص گردید، نادرستیها و کمبودات خط رهبری کنندۀ آنها نبود، بلکه عدم کفایت نیروی جناح انقلابی در یک مبارزه و ستیز طولانی پیروزمند علیه جناح رویزیونیست بود که در سطح کشوری و بینالمللی رقم خورد. ناگفته پیدا است که نادرستیها و کمبودات خط رهبری کنندۀ انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین و در کل انقلاب چین نیز در حد خودش در برهم خوردن توازن قدرت بهنفع جناح رویزیونیست در حزب کمونیست چین و دولت چین و سپس مسلط شدن بلامنازع جناح مذکور بر حزب و دولت نقش داشته است.
بنابرین توجۀ دقیق بهنادرستیها و کمبودات برشمرده در قسمتهای قبلی این سطور، با تکیه بر جنبههای اساساً و عمدتاً اصولی، درست و مثبت انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین، یک ضرورت جدی برای جنبش بینالمللی کمونیستی مارکسیستی- لنینیستی- مائوئیستی بینالمللی محسوب میگردد. تجلیل از پنجاهمین سالگرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین مستلزم تکیه بر جنبههای اساساً و عمدتاً مثبت این انقلاب و دفاع قاطع از آن و در عینحال توجۀ دقیق بهنادرستیها و کمبودات در این انقلاب است. آنچه در سطور فوق بهصورت اولیه درینمورد بیان گردید، خاکۀ اجمالی اولیه و غیردقیقی است که میتواند- و باید- هرچه بیشتر در جریان پیشبرد کارزار تجلیل از پنجاهمین سالگرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین پرورانده شود و بسط یابد.
با تأسف باید گفت که سطح درک کل جنبش چپ افغانستان و تا حد معینی سطح درک منسوبین حزب ما در مورد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین بسیار پایین است. بههمین خاطر حزب کمونیست (مائوئیست) افغانستان کارزار تجلیل از پنجاهمین سالگرد انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی چین را در طول سال جاری بهصورت یک کارزار مطالعه و بررسی تیوریک این انقلاب پیش میبرد. ما در جریان پیشبرد این کارزار تجلیل، نه تنها بهپرورش و بسط هرچه بیشتر نکات برشمرده در سطور قبلی این نوشته خواهیم پرداخت، بلکه بهباز تکثیر اسناد موجود در مورد انقلاب فرهنگی و در صورت امکان بهترجمۀ پشتو یا دری آن اسنادی درینمورد که هنوز بهاین زبانها ترجمه نشده اند، خواهیم پرداخت. امیدواریم این کار بتواند در ارتقای سطح درک منسوبین حزب ما و کل منسوبین جنبش چپ افغانستان از انقلاب فرهنگی و در کل از مائوئیزم نقش اصولی مثبت و مفیدی بازی نماید. همچنان امیدواریم که این کار بتواند در جهت تلاش برای تدویر کنفرانس بینالمللی احزاب و سازمانهای مارکسیست- لنینیست- مائوئیست کشورهای مختلف جهان ممد و مددگار ثابت گردد.
برای مطالعۀ متن کامل و اسناد پیوست به لینک زیر مراجعه کنید:
http://sholajawid.org/farsi/shola/sholajawidD4/SH-12-D4.pdf
source: http://sholajawid.org