اعلامیۀ مشترک احزاب و سازمان های مائوئیست به مناسبت اول می 2018
«پـرولـتـرهـای هـمـه کـشـورهـا مـتـحـد شـویـد!»
در این اول می 2018 ما به مثابۀ بخشی از کارزار بینالمللی برای دوصدمین سال تولد کارل مارکس بنیادگذار کبیر جنبش کمونیستی بینالمللی تحت شعار «پرولترهای همه کشورها متحد شوید!»، پرولتاریای بینالمللی را مخاطب قرار می دهیم.
در این دوصدمین سالگرۀ تولد با شکوه بنیادگذار کبیر جنبش کمونیستی بینالمللی، ما صدوهفتادمین سال انتشار “مانیفیست حزب کمونیست” را نیز تجلیل می نماییم و بر اعتبار کامل ایدیولوژی، اصول و برنامۀ پرولتاریای بین المللی پایه گذاری شده توسط ایشان که در شعار «پرولترهای همه کشورها متحد شوید» سنتز گردیده است، تأکید مجدد به عمل می آوریم. “مانیفیست حزب کمونیست” اولین ارائۀ سیستماتیک کمونیزم از لحاظ تیوریک، ایدیولوژیک و سیاسی بود و با انتشار آن جنبش کمونیستی بین المللی، از اتحادیۀ کمونیست ها تا انجمن بینالمللی کارگران و پس از آن تا امروز، با گذار از انترناسیونال دوم و انترناسیونال سوم، انترناسیونال با شکوه کمونیستی و تبارز سازمانیافتۀ پیشآهنگ پرولتاریای بینالمللی، زاده شد و با پیشروی از پیچ و خمها، پاسداری، دفاع و به کاربرد بیوقفۀ اصول و برنامۀ کمونیستی، بشریت را به سوی جهان نوین، جهان کمونیستی بیطبقه، رهبری خواهد کرد.
با تولد جنبش کمونیستی، تاریخ، پیدایش انسان های نوع نوین، برخوردار از وحدت اندیشه و عمل، متشکل در یک حزب متفاوت و متضاد با تمامی احزاب تا حال شناخته شده در تاریخ و در آینده، زنان و مردانی که زندگی شان را در راه آرمان نجات بشریت، از طریق یگانه مسیر ممکن، مسیر نجات سیاسی پرولتاریا: انقلاب پرولتری، دیکتاتوری پرولتاریا، سوسیالیزم علمی و گذار به کمونیزم درخشان وقف میکنند، یعنی کمونیستها را تجربه کرد. در این اول می ما گرمترین مراتب احترام و وفاداری خود را به بزرگان اندیشه و عمل: کارل مارکس، فریدریک انگلس، ولادیمیر لنین، جوزف استالین و صدر مائوتسه دون، مشخصاً سه روشنی بخش فناناپذیر مارکس، لنین و صدر مائو، و سپاه بیشمار کمونیستها در جنبش کمونیستی بینالمللی، کسانی که زندگی شان را در طی این 170 سال به نحو طغیانگرانه ای برای درخشان ترین و عظیم ترین آرمان (آرمان کمونیزم) اهدا کرده اند، تقدیم مینماییم.
در طی 200 سالِ گذشته از زمان تولد بنیادگذار جنبش ما تا کنون و در طی 170 سالِ گذشته از زمان انتشار مانیفیست تا حال، جهان هیچگاه تا این حد نابسامان و از لحاظ شرایط عینی (تولید اجتماعی) برای انقلاب جهانی پرولتری، پخته و رسیده نبوده و هیچگاه تا این حد پیشرفتهترین درجۀ تجزیۀ سرمایه- که امپریالیزم از آن رنج میبرد- مشاهده نشده است. با وجودی که پرولتاریا از احیای سرمایه داری در جاهایی که قدرت را تصرف نموده بود و مشغول ساختمان سوسیالیزم بود به شدت رنج میبرد، پرولتاریای انقلابی ایدیولوژی علمی خود مارکسیزم، لنینیزم و مائوئیزم به مثابۀ مرحلۀ نوین، سومین و عالی آن را تثبیت نموده و تکامل داده است و طبقه را بیشتر از هر وقت دیگر با این سلاح پر قدرت به خاطر متحرک ساختن، سیاسی ساختن و متشکل ساختن توده های تحتستم جهان برای مبارزه، شکستدادن و روفتن جزء به جزء امپریالیزم، نوکران آن و همۀ مرتجعین، از روی زمین، نبرد علیه رویزیونیزم و تمام فرصتطلبان به طریق سازشناپذیر و جداییناپذیر از این مبارزه، مجهز ساخته است.
بحران عمومی تجزیۀ امپریالیزم حدت مییابد و در سالها و دهههای آینده شکنندگی آن بیشتر و عظیمتر خواهد شد، در تمام جهان رنج های بیسابقه بر تودههای مردم تحمیل خواهد شد و مقاومتها و شورشهای شدید آنها را بر خواهد انگیخت. ماجرای میلیونها آوارۀ متأثر از جنگهای تجاوزکارانه و قتلعامکننده چهرۀ واقعی “تمدن” امپریالیستی را نشان میدهد. امپریالیزم سرطانی است که مردمان جهان به آن نیاز ندارند. امپریالیزم سرنوشت دیگری جز ناکامی پیاپی ندارد، همان گونه که مردم محکوم اند بـه طـور اجتنابناپذیری پیروز شـوند. ایـن پـیـروزی نیازمند پیشآهنگ پرولتری است تا هرچه زودتر آن را واقعیت ببخشد.
تمرکز ثروت جهان در سال 2017 دقیقاً بیشتر گردیده است. طبق معلومات سازمان غیر دولتی (NGO ) آکسفام، 82% ثروت تولید شده در جهان در سال گذشته به دستان 1% از نفوس جهان متمرکز گردیده است، در حالی که 3،7 میلیارد از مردمان جهان- نصف نفوس جهان- هیچ ثروتی ندارند. همچنان در کشورهای امپریالیستی شمال امریکا، اروپا و آسیا، جایی که امواج بزرگ پناهندگان به پرولتاریای این کشورها ملحق میشوند و این باعث حاد شدن بیشتر تضاد میان پرولتاریا و بورژوازی میگردد، افزایش نابرابری شتاب بیشتری مییابد.
ابتدایی سازی (ابتدایی نگه داشتن) و غیرملیسازی روبهرشد اقتصاد کشورهای جهان سوم، وابستگی اقتصادی نیمهمستعمراتی و مستعمراتی این کشورها یا تسلط امپریالیزم بر آنها را حدت میبخشد. کسب به اصطلاح “امتیازات” امپریالیستی در استخراج نفت، استخراج معادن و جنگلات در سراسر امریکای لاتین، افریقا، ترکیه و هند و بیخانمانی وسیع تودهها در اثر جدایی از زمینهای شان و پیدایش انهدام وسیع در محیط طبیعی و اجتماعی از طریق ایجاد قلمروهای بستۀ مستعمراتی در سرزمین های هند، برازیل، مکسیکو، پیرو، بولیویا، افریقای جنوبی، فلیپین و غیره در حال گسترش یافتن و چند برابر شدن است.
مطابق به معلومات رسمی، تمرکز زمین در امریکای لاتین حتی بالاتر از زمان دهۀ شصت قرن گذشته و بالاترین تمرکز در جهان است. در هند و در تمام جنوب آسیا گروههای عظیم چند صد میلیونی دهقانان در دفاع از زمینهای شان به پاخاسته اند و نقش قاطع شان برای انقلاب دموکراتیک و افزایش آن نقش را در مغایرت با کاهش نقش شان در انقلاب، به نمایش میگذارند. دهقانان عملاً نصف نفوس جهان و نیروی عمدۀ انقلاب جهان هستند.
امپریالیزم یانکی (“سگ فربه”) به مثابۀ یگانه ابر قدرت برتر، دشمن عمدۀ مردمان جهان است و در رأس جنگ های تجاوزکارنه و چپاولگرانه علیه مردمان و ملل تحت ستم جهان در ستیز با ابرقدرت اتمی روس (“سگ لاغر”) و سایر قدرتهای امپریالیستی و در تبانی با آنها، قرار دارد.
بر بنیاد بحران اقتصادی در حال افزایشِ سیستم امپریالیستی جهان که بحران سرمایهداری بروکراتیک در کشورهای تحت ستم بخشی از آن است، کل سیستم سیاسی نظم جهانی به درجۀ پیشرفته ای از تجزیه داخل گردیده است. بحران سیاسی ستیز پیشرفته تر و در حال رشد میان دستهبندیهای طبقات حاکمه را بیان میکند و نشان میدهد که دولتهای ارتجاعی کهن قبلاً به یک مرحلۀ پیشرفتۀ تجزیه و ضعف رسیده اند و یک وضعیت انقلابی به نحو بیسابقه و مصرانه رشد یافته است.
رسواییهای فساد در سراسر جهان، با وجود ترمیمات در ماهیت گندیدۀ آنها، تروتازه رخ میدهد و اتحاد در حال رشد شخصی میان نمایندگان شرکتهای انحصارطلب و قدرت دولتی را نشان میدهد. این که انتخابات بورژوایی به مثابۀ وسیلۀ قانونیت بخشیدن به نظم کهن به طور روز افزونی، بدون مشروعیت و بیداری روحیۀ مردودسازی خودبهخودی تودهها، بیاعتبار میگردد، فرسودگی تهاجم عمومی ضد انقلاب را نشان میدهد.
دولت امریکا، در رأس آن ارتجاع بزرگ ترامپ، از طریق جنگ تجاوزکارانه اش برای تقسیم و تجدیدتقسیمِ به اصطلاح شرق میانۀ بزرگ نفوذ خود را گسترش میدهد و تضاد عمده میان ملل تحتستم از یک طرف و ابرقدرتها و قدرتهای امپریالیستی از طرف دیگر در عصر و جهان کنونی حدت بیشتری مییابد.
دولت امریکا بعد از ناکامیهای نظامی در میدان جنگ روی تدارک برای تشدید جنگهای تجاوزکارانه علیه سوریه و شرق میانۀ بزرگ اصرار دارد. در بحبوحۀ ستیز و تبانی امپریالیستی استفاده از نیروهای اجیر و نوکر منطقه مثل سلطنت فیودال بروکراتیک عربستان سعودی، جمهوری تیوکراتیک ایران، نظامیان مداخله گر دولت ارتجاعی ترکیه تحت رهبری اردوغان، به اضافۀ کمک نیروهای مختلف ارتجاعی مزدور، قتل عامهای بیشتر و بزرگتر در منطقه به بار میآورد.
به مثابۀ بخشی از این جنگ تجاوزکارانه و قتلعامکننده، ما شاهد استفاده از جنبشهای ارتجاعی ناسیونالیستی برای تقسیم مبارزات آزادیبخش ملی، مثل جنبشی که رهبری فیودال- بورژوای حزب کارگران کردستان در رأس آن قرار دارد و بخشی از تودههای کرد را مسموم کرده و به پیاده نظام و گوشتدمتوپ پلانهای اشغالگرانه و چپاولگرانۀ امپریالیستی در منطقه مبدل ساخته و به اهداف امپریالیستی تجزیۀ سوریه به مناطق تحت نفوذ خدمت مینماید، هستیم.
در بحبوحۀ مبارزات طبقاتی سخت علیه ارتجاع و امپریالیزم و مبارزه علیه رویزیونیزم و انحلال طلبی، پرولتاریای قهرمان ترکیه ابزار قادر به پرورش انقلاب دموکراتیک نوین از طریق جنگ خلق علیه بروکراسی فیودالی، بورژوازی بزرگ و امپریالیزم و دولت فیودال بروکراتیک کهن و اجیر، فعلاً در شکل رژیم استبدادی و خونریز تحت رهبری اردوغان و حزبش، را حدادی میکند. کمونیستهای ترکیه برای اتحاد مردمان ترک و کرد در جبهۀ متحد انقلابی مطلقاً تحت رهبری حزب کمونیست برای متحقق ساختن انقلاب دموکراتیک نوین از طریق جنگ خلق، مبارزه میکنند.
خود مختاری ملی حقیقی برای ملت کرد، عیناً مثل وضعیت کاتالونیا، باسک، آیرلند و غیره تنها میتواند از طریق انقلاب دموکراتیک نوین یا انقلاب سوسیالیستی، بر حسب هر یک از این موارد، از طریق تکامل جنگ خلق که برای آن تأسیس و بازتأسیس احزاب کمونیست مارکسیست- لنینیست- مائوئیستِ قادر به رهبری آنها تا پیروزی ضروری است، قابل دستیابی باشد.
مهم است که مبارزۀ مردم فلسطین علیه استعمار امپریالیستی- صهیونیستی را که نیازمند متحول شدن مبارزۀ مسلحانۀ آزادیبخش ملی آنها به جنگ خلق است خاطر نشان سازیم. اولاً مردم فلسطین علیه انگلستان، که تسلط عثمانی را بعد از جنگ جهانی اول تبدیل کردند و مستعمرهنشین سازی فلسطین با مهاجرین اروپایی (اعضای جنبش صهیونیستی) را شروع کردند، و بعد از جنگ دوم جهانی علیه امپریالیزم یانکی که مستعمره نشین سازی فلسطین را با تقسیم فلسطین در 1948 و تشکیل دولت صهیونیستی اسرائیل ادامه داد، جنگیدند. در تمام این ایام، اشغال فلسطین و استثمار مردم آن از طریق وارد کردن مهاجران یهودی از اتحاد شوروی سابق رویزیونیستی، به شمول سربازان، و مسلح سازی آنها توسط امپریالیزم یانکی برای ادامۀ جنگ استعماری قتلعامکننده علیه فلسطینیان و مردم عرب منطقه ادامه یافته است.
در آسیا، جایی که اکثریت تودههای کرۀ زمین در آن به سر میبرند، جنگ خلق در هند یک دژ و منبع عظیم الهام برای جنبش کمونیستی بینالمللی است. حزب کمونیست هند (مائوئیست) با شکست دادن کارزارهای محاصره و سرکوب و همچنان به شکست کشاندن بی حیثیتی سیاسی “توافقات سیاسی” دشمن و حمایت از انترناسیونالیزم پرولتری، درفش سرخ مائوئیزم را در قلهها بلند نگه داشته است. جنگ خق در هند یک نقطۀ رجوع عظیم برای مبارزات آزادیبخش ملی است و پیروزمندی آن تحولی در همبستگی نیروها میان انقلاب و ضد انقلاب در سطح جهان را نمایندگی میکند.
حزب کمونیست هند (مائوئیست) همچنان که پیشآهنگ پرولتری را سازماندهی مینماید، ساختمان خود را به مثابۀ مدافع راستین و پیگیر امر اقلیتهای ملی تحت ستم دولت کهن هند- در ایستادگی مصممانه علیه سیاستهای ارتجاعی رژیم مودی که مبتنی بر ناسیونالیزم برهمنی هندو، تبعیض مذهبی، نظام کاستی، جنگ علیه مردم و تلاش برای تقسیم توده ها است- پیش میبرد و یک نقطۀ رجوع مهم و منبع الهام برای انقلابیون سراسر جهان است.
دشمن در تلاش مذبوحانۀ خود برای متوقف ساختن رشد انقلاب دموکراتیک نوین کارزارهای ضد توده ها، عمدتاً دهقانانان و مردمان بومی و همچنان نابود سازی گزینشی رهبران و کادرهای کمونیست و آزار و اذیت انقلابیون، دموکراتها و مترقیون را تشدید میکند. جنگ کبیر خلق در هند یکبار دیگر درستی این اصل را که: “دریای خونهای ریخته شده مسیر انقلاب را ترسیم میکند” نشان میدهد و قربانیهای داده شده توسط تودهها به نفرت طبقاتی و پیروزیهای بیشتر برای مردم و برای انقلاب مبدل میگردد.
جنگ خلق در فلیپین برای مدت بیشتر از 45 سال ادامه یافته و کارزارهای محاصره و سـرکـوب پـیـاپـی حـکـومـت
های اجیر امپریالیزم یانکی را یکی پس از دیگری شکست داده است؛ همان گونه که فراخوانهای مصرانۀ آنها برای تسلیم شدن از طریق “مذاکرات”، “قراردادهای صلح” و فراخواندن آنها برای ادغام در دولت کهن و نمایش انتخاباتی آن را شکست داده است. سیاست ماوراء ارتجاعی حکومت “دوتِرت” نشان میدهد که یگانه چیزی که دولت کهن فلیپین به تودهها ارائه میکند کشتار، استثمار و سرکوب بیشتر است.
در امریکای لاتین ورشکستگی حکومتهای اپورتونیست بورژوازی بزرگ با نمای خارجی فریبکارانۀ “چپ” در ارجنتین، برازیل، ایل سلوادور، ایکوادور، اروگوی، نیکاراگوا، ونزویلا، بولوویا و غیره، به طور فزاینده ای امواج بزرگتر اعتراضات تودهیی تولید میکند و تخم جنگ خلق میکارد. دولتهای کهن بورژوازی و اربابان زمیندار بزرگِ اجیرِ امپریالیزم، عمدتاً امپریالیزم یانکی، پروسۀ تجزیۀ حاد و شتابان را تجربه میکنند و یکی یکی فرو میپاشند. اینها بخشی از ارتجاعیت سطح بالای این دولتهای نیمه مستعمراتی- نیمه فیودالی کهن با افزایش حکومتهای فاشیستی و گرایش برای کودتاهای پیشگیرانۀ ضد انقلابی علیه شورشهای قهرآمیز مردمی در مقابله با افزایش کمرشکن استثمار و سرکوبگری برای محفوظ ساختن امپریالیزم از بحران اقتصادی عمیق و محفوظ ساختن طبقات بورژوازی و اربابان زمیندار بزرگ از بحران سلطه و جلوگیری از آغاز جنگ خلقهای بیشتر، هستند.
در سراسر امریکای لاتین پیشرفتها در بازتأسیس یا تأسیس احزاب کمونیست مائوئیست نظامی شده از چیلی تا برازیل، اکواور، کولمبیا و مکزیکو چشمگیر است و در پیرو در ارتفاعات ویزکتن، جایی که حزب کمونیست پیرو در متشکل سازی مجدد عمومی خود بر اساس کنگرۀ اول خود و در دفاع از صدر گونزالو برای وارد آوردن یک تکان نیرومند به جنگ خلق پیش میرود، پیشرفته بلندترین و درخشان ترین نقطۀ خود را دارد.
آسیا، افریقا و امریکای لاتین، آن گونه که توسط صدر مائو گفته شده است، مناطق توفان های انقلابی و پایگاه انقلاب جهانی هستند. امریکای لاتین، به عنوان حیاط خلوت ایالات متحدۀ امریکا، یک بشکۀ باروت عظیم است و آغاز جنگ خلقهای بیشتر در قاره، جرقۀ نیرومندی از مائوئیزم برای مشتعل شدن تمام منطقه در آتش عظیم جنگ خلق خواهد بود.
در اروپا، مبارزات ماه جولای علیه G20 در هامبورگ جرمنی تحت رهبری کمونیستها یک پیروزی کامل برای جنبش کمونیستی بینالمللی بوده است. کمونیستها درفش مائوئیزم را بر افراشتند و اجازه ندادند که پایین آورده شود. کارزار ناخوشایندی که توسط دولت امپریالیستی آلمان تعقیب گردیده است قادر نخواهد بود مارش پرولتاریا در آن کشور را برای باز تأسیس حزب کمونیست متوقف سازد. همچنان مبارزات پرولتاریای فرانسه، اطریش و سایر کشورهای اروپایی علیه ارتجاع امپریالیستی در سال 2017 نشان داد که پیشرفتهای تطبیق مائوئیزم در درون شکم غول امپریالیستی به جلو حرکت میکند و جنبش کمونیستی مائوئیستی در مسیر تأسیس و باز تأسیس احزاب کمونیست نظامی شده برای آغاز جنگ خلق به سرعت پیش میرود.
در شمال امریکا، در داخل خود ایالات متحدۀ امریکا از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب، مائوئیزم با پیدایش و رشد سازمانهای انقلابی حقیقی گاردهای سرخ و سایر گروه های کمونیستی، شگوفا میگردد. پدیدار شدن مجدد جنبش کمونیستی در ایالات متحدۀ امریکا و متحد شده تحت درفش دفاع از ضرورت تشکیل حزب کمونیست مارکسیست- لنینیست- مائوئیست برای آغاز جنگ خلق ضربۀ شدیدی علیه ارتجاع امپریالیستی یانکی و رویزیونیزم جدید اواکیانیستی حزب کمونیست انقلابی امریکا است.
بنا بر این اوضاع جهان پتانسیل عظیمی را، که جنبش کمونیستی با استحکام مجدد نوینِ سر از نو پدیدارمی گردد، نشان میدهد.
برای مبدل شدن این استحکام باالقوۀ جنبش کمونیستی بینالمللی بـه استحکام بـاالـفـعـل، انـقـلاب پـرولـتـری جـهــان بــه تـأسیس و باز تأسیس احزاب کمونیست مارکسیست- لنینیست- مائوئیست به منظور تبدیل نمودن مبارزات مسلحانۀ آزادیبخش ملی جاری به جنگ خلق، تعمیل انقلاب دموکراتیک نوین، راه اندازی جنگ خلق برای انقلاب دموکراتیک نوین یا انقلاب سوسیالیستی متناسب با هر یک از موارد (به ترتیب کشورهای تحت ستم و کشورهای امپریالیستی انکشاف یافته) و انقلابات فرهنگی پرولتاریایی مداوم برای انتقال تمام جهان به کمونیزم درخشان ضرورت دارد.
مارکس کبیر به ما هوشدار داده است که: «تمام تلاشهای تا کنونی با نشانهگیری به سوی هدف کبیر از خواست همبستگی میان بخشهای چند گانۀ کارگران در هر کشور و از نبود یک پیوستگی نیرومند اتحادیهها میان طبقات کارگر کشورهای مختلف ناکام گردیده است.»
پرولتاریای بینالمللی نیاز دارد که بر پراگندگی جاری نیروها- که با کودتای ضد انقلابی باند تین هسیائوپینگ در چین بعد از درگذشت صدر مائوتسه دون شروع گردید و با انحلال طلبی “جاا” توسط رویزیونیزم جدید اواکیان، پاراچندا و ستایشگران آنها تشدید گردید – در جهت تدویر یک کنفرانس متحدۀ بینالمللی مائوئیستی، به خاطر پیشبرد فرمولبندی خط عمومی برای جنبش کمونیستی بینالمللی و تأسیس یک سازمان جدید بینالمللی پرولتری که به مبارزه برای قرار دادن مائوئیزم در فرماندهی و رهبری انقلاب جهانی خدمت نماید، فایق آید.
مارکسیزم با همه انواع شوونیزم امپریالیستی و ناسیونالیزم تنگ نظرانه مخالف است. پرولتاریا یک طبقۀ جهانی واحد با منافع و سرنوشت بهم پیوستۀ غیر قابل انحلال است. به همین خاطر یگانه اصل مارکسیستی برای جنبش کمونیستی بینالمللی انترناسیونالیزم پرولتری است. رویزیونیستها مارکسیستها را متهم میکنند که دگماتیست هستند. خروشچف و لیوشاوچی در زمان شان و امروز پاراچندا و اواکیان با خطهای سیاه شان علیه انقلاب پرولتری قرار دارند. صدر مائوتسه دون تأکید کرد: «انترناسیونالیزم روح کمونیزم است.»
مارکس با خاطرنشان ساختن اهمیت وجود انجمن بین المللی کارگران تأکید مینماید که در حالی که نقش پیشآهنگی پرولتاریا در رهنوردی 1848 دههها طول کشید تا تصدیق گردد، ولی وقتی کمون پاریس فرار رسید این نقش فوراً قبول شد و درس آن در جنبش کمونیستی بینالمللی فرمولبندی گردید.
امروز پرولتاریای بینالمللی در مبارزۀ سخت برای روفتن امپریالیزم و تمام ارتجاع از روی کرۀ زمین به یک جنبش کمونیستی بینالمللی و یک سازمان بینالمللی خدمتگذار به دفاع و گسترش مائوئیزم، به عنوان مرحلۀ سوم، نوین و عالی تکامل مارکسیزم که به پرولتاریا در تأسیس و باز تأسیس احزاب کمونیست مارکسیست- لنینیست- مائوئیست برای تصرف قدرت و دفاع از آن از طریق جنگ خلق در انقلابات دموکراتیک و سوسیالیستی و همچنان ارتقاء بخشیدن به دفاع، حمایت و گسترش جنگ خلقهای جاری برای سازماندهی همبستگی با مبارزات تودهیی و شورشها در تمام جهان، خدمت نماید، نیاز دارد.
رویزیونیزم هنوز هم خطر عمده برای انقلاب جهانی و جنبش کمونیستی بینالمللی است. به همین خاطر کسی نمیتواند بدون نبرد علیه آن به طریق سرسختانه و جدایی ناپذیر از مبارزه علیه امپریالیزم و تمام ارتجاع، یک گام هم پیش برود. صدر مائوتسه دون تأکید کرد که: «تاریخ جنبش کمونیستی بینالمللی ثابت میسازد که وحدت پرولتاریا از طریق مبارزه علیه اپورتونیزم، رویزیونیزم و انشعابطلبی استحکام مییابد.» بنابرین تنها با محاسبه روی وحدت ایدیولوژیکی و سیاسی پرولتاریا میتوان به انسجام و وحدت تشکیلاتی عملی دست یافت.
طرحات اپورتونیستی برای یک وحدت وسیع، مستقل از وحدت ایدیولوژیکی و سیاسی، باید رد گردد. آن گونه که لنین تأکید کرده است: «این یک سؤالِ تعداد نیست، بلکه ارائۀ بیان درست ایدهها و سیاستهای حقیقی پرولتاریای انقلابی است.»
جنبش کمونیستی نیازمند تشکیلات بینالمللی جدیدی است که قویاً پیرامون مائوئیزم و جنگ خلق متحد باشد و به قرار دادن مائوئیزم در فرماندهی و رهبری انقلاب جهانی و برپایی جنگ خلقهای بیشتر خدمت نماید.
بنابرین وحدت کمونیستها در سطح جهان میطلبد: 1) دفاع از مائوئیزم به عنوان مرحلۀ جدید، سومین و عالیترین مرحلۀ مارکسیزم و مبارزه علیه تمامی انواع کهن و جدید رویزیونیزم مثل خط اپورتونیستی راست در پیرو، اواکیانیزم و پاراچندیزم. 2) دفاع از جنگ خلق به عنوان استراتژی عالی نظامی طبقه، خط نظامی پرولتاریا به عنوان مرکز خط عمومی سیاسی برای جنبش کمونیستی بینالمللی، به معنای متحقق ساختن انقلاب دموکراتیک نوین و انقلاب سوسیالیستی برای به شکست کشاندن جنگ جهانی امپریالیستی در صورت تحمیل شدن آن و مقابله با آن با جنگ جهانی خلق.
تدویر کنفرانس بینالمللی مائوئیستی متحده باید بر اساس این اصول ایدیولوژیکی و سیاسی پیریزی گردد تا فرمولبندی خط عمومی برای جنبش کمونیستی بینالمللی را پیش ببرد و یک تشکیلات بینالمللی پرولتری قادر به پیشبرد این وظایف و رسیدن به اهداف و خواستههای انقلاب جهانی پرولتری و خدمت به وحدت کمونیستها در سراسر جهان به عنوان یک گام پیشروندۀ عظیم، ایجاد کند.
جنبش کمونیستی با استحکام نوین مجدد دوباره پدیدار گردیده است. امروز اوضاع عینی و ذهنی برای تدویر یک کنفرانس بینالمللی متحدۀ مائوئیستی و ایجاد یک تشکیلات بینالمللی پرولتری خیلی بهتر از زمان تشکیل “جاا” است. کافی است بگوییم که در کنفرانس مؤسس سال 1984 احزاب و سازمانهای مخالف مائوئیزم به عنوان مرحلۀ جدید، سوم و عالی مارکسیزم مسلط بودند. به همین خاطر کنفرانس صرفاً “اندیشۀ مائوتسه دون” را تصویب نمود و خیلی بعدتر مائوئیزم مورد قبول قرار گرفت که آنهم فقط شکلی بود.
ما احزاب و سازمانهای مارکسیست- لنینیست- مائوئیست، در مبارزه برای وحدت کمونیستها در سطح بینالمللی، بر بنیاد و هدایت مارکسیزم- لنینیزم- مائوئیزم و جنگ خلق، نبردِ سخت علیه رویزیونیزم و همه اشکال اپورتونیزم، در خدمت به انقلاب جهانی پرولتری، مجدداً بر مواضع مان اذعان میکنیم و تعهد مان را اعلام میکنیم.
در ظرف 200 سال گذشته از زمان تولد بنیادگذار جنبش ما و 170 سال گذشته از زمان تولد جنبش کمونیستی بینالمللی، ما روی پیشبینیهای استادانۀ ایشان تأکید کرده ایم: «پرولتاریا چیزی برای از دست دادن ندارد جز رنجیرهای شان، آنها جهانی برای فتح را در مقابل خود دارند. »
زنده باد مارکسیزم- لنینیزم- مائوئیزم!
مرده باد رویزیونیزم در لباس کهن و جدید!
از زندانیان سیاسی و زندانیان انقلابی جنگ در سراسر جهان دفاع کنید!
برای یک کنفرانس بینالمللی مائوئیستی متحده و ایجاد یک تشکیلات جدید بینالمللی پرولتاریایی مبارزه کنید!
از حیات و صحت صدر گونزالو با جنگ خلق دفاع نمایید!
زنده باد موج نوین عظیم انقلاب جهانی پرولتری!
مرده باد جنگ امپریالیستی! زنده باد شکست ناپذیری جنگ خلق!
امضا کنندگان*:
1 – حزب کمونیست برازیل (جناح سرخ)
2 – حزب کمونیست پیرو- پی سی پی
3 – حزب کمونیست اکوادور (خورشید سرخ)
4 – جناح سرخ حزب کمونیست چیلی
5 – سازمان مائوئیستی برای ساختمان مجدد حزب کمونیست کولمبیا
6 – هستۀ انقلابی برای بازتأسیس حزب کمونیست مکزیکو
7 – جبهۀ انقلابی مردم بولیویا (مارکسیست- لنینیست- مائوئیست)
8 – کمیتۀ درفش سرخ- ایف آر جی