حتی 50 سال بعد از اولین خیزشها، مائوئیسم هنوز زنده است و ضربه میزند، اما چرا؟
پراکاش سینگ یک رئیس پلیس بازنشسته و از اعضای گروه متخصصین تعیین شده توسط کمیسیون برنامهریزی برای مطالعۀ معضل [جنبش ناکسال– م] است. آنچه در زیر میخوانید، دیدگاههای شخصی او هستند.
مارس 1967 بود. کشاورزان فقیر مسلح به لاتی (نیزههایی که با چوب بامبو ساخته میشوند – م) و تیروکمان به انبار برنج دهقانان ثروتمند ناکسالبری واقع در نقطه مرزی هند، نپال و بنگلادش (در آن زمان پاکستان شرقی) حمله بردند.
اینها وقایعی کوچک بودند و در مناطق دورافتاده رخ دادند، لیکن تاثیرات بس وسیعی بهجای گذاشتند. روزنامه خلق چین (جنمین ژیبائو) این حملات را با عنوان «غریو تندر بهاری» مورد تقدیر قرار داد و نوشت «خلق چین با شادمانی این توفان انقلابی دهقانان هندی را میستاید».
مسببین این حوادث عمدتاً چارو مازومدار، کانو سانیال و جانگال سانتهال بودند. چارو مغز متفکر پشت جنبش، کانو سازماندهندۀ آن و سانتال بسیجکنندۀ اجتماعات بومی سانتال بودند. جنبش توسط پلیس در هم کوبیده شد اما جرقههای آن به اقصا نقاط دور دست هند سرایت کرد.
دولت هند هرگز نمیتوانست تجسم کند که جنبش در تمام ایالت ها شیوع خواهد یافت و در روزهای اوج خود 200 بخش از 20 ایالت را تحت تاثیر قرار خواهد داد. دولت ائتلاف مترقی متحد بارها افراط گرایی چپ را به عنوان بزرگترین تهدید داخلی کشور برشمرده بود.
بنا به آخرین تخمینها، امروزه 104 بخش از 13 ایالت همچنان تحت تاثیر جنبش مائوئیستی قرار دارند. سال 2017 که مصادف با پنجاهمین سالگرد جنبش ناکسال است، نیروهای امنیتی مستقر در بهاصطلاح کریدور سرخ اعلان خطر کردهاند که حملههای اخیر به این نیروها میتواند علامت شروع یک خیزش فعالیت ضددولتی توسط نیروهای شورشی باشد. در روز 11 مارس، 12 نفر از نیروهای ذخیرۀ مرکزی پلیس در بخش سوکما از توابع ایالت چاتیسگار بهدست مائوئیستها کشته شدند. مائوئیستها همچنین توانستند با مصادرۀ شش قبضه تفنگ اینساس، چهار قبضه کلاشینکوف، یک قبضه خمپاره انداز 51 میلیمتری و مقادیری دیگر سلاح و مهمات از معرکه بگریزند.
حکومت ائتلاف دموکراتیک ملی ادعا میکند که تا غلبه بر مائوئیستها راهی باقی نمانده است. درست است که وسعت مجموع مناطق تحت تاثیر خشونت مائوئیستی بهشکل قابل توجهی کاهش یافته است و تعدادی از اعضای کمیتۀ مرکزی و پولیتبوروی حزب خنثی گردیدهاند. اما به هر حال، در سال گذشته شاهد رشد شایان توجهی در ترکتازی مائوئیستها بودیم.
آمار کشتههای آنها از 251 نفر در سال 2015 به 433 نفر در سال 2016 افزایش یافت. اما مسئلۀ نگران کننده نسبت تلفات نیروهای امنیتی به نسبت تلفات مائوئیستهاست که از 1 در برابر 3.7 نفر در سال 2016 به 1 در برابر 1.55 در سال 2017 (تا کنون) کاهش یافته است.
وزیر داخلۀ هند راجنات سینگ اخیراً ادعا کرده است که تهدید مائوئیستی طی پنج سال آتی از میان خواهد رفت. درست است که ظرفیت نظامی مائوئیستها بطور جدی آسیب دیده است، اما بگذارید چندان خوشبین نباشیم. اگر نگاهی تاریخی به جنبش ناکسال/مائوئیست بیندازیم، درخواهیم یافت که لااقل دو بار در گذشته حکومت بر این عقیده بوده که افراط گرایی چپ را ناکاوت کرده است، اما آنان موفق به اعادۀ توان و تاثیر خود گردیدند.
بعد از بازداشت چارو مازومدار در 1972 و متعاقباً اختلافات پیشآمده در درون حزب، این گمان بوجود آمد که باد جنبش خوابیده است، اما در سال 1980 با تشکیل گروه جنگ خلق توسط کوناداپلی سیتهارامایا جنبش جانی دوباره یافت. گرچه عملیات ضدشورش موثر تلفات زیادی به گروه جنگ خلق وارد نمود و سیتهارامایا بازداشت شد.
بار دیگر حکومت گمان کرد که جنبش برای همیشه در هم شکسته شده است. اما در سال 2004، وقتی دو عنصر اصلی مائوئیستی هند – گروه جنگ خلق و مرکزیت کمونیستی مائوئیستی – ادغام شدند و حزب کمونیست (مائوئیست) هند را تشکیل دادند، جنبش برای دومین بار از خاکستر برخاست و به حیات خود ادامه داد.
روشن است که هدف حزب «ادامه و تکمیل انقلاب دموکراتیک نوین جاری و در حال پیشروی در هند به عنوان جزئی از انقلاب پرولتری جهانی، از طریق سرنگونی نظام نیمهمستعمره نیمهفئودالی حاکم است.» دم و دستگاه چریکی آن به مثابۀ ارتش چریکی رهایی بخش خلق مجدداً سازماندهی شده است که نزدیک به 6000 نفر نیروی رزمی دارد.
جنبش به خیزشهای مجدد و ققنوسوار خود ادامه میدهد، چرا که فاکتورهای اقتصادی–اجتماعی اساسی موجد آن لاینحل باقی ماندهاند. فقر هنوز مسئله است و بنا به آمار گروههای متخصص تحت رهبری س. رانگاراجان در سالهای 12-2011، 29.5 درصد جمعیت زیر خط فقر بهسر میبردند. ثروت در حال افزایش است، اما بطرزی نابرابر توزیع میگردد.
گفته میشود که ثروتمندانی که حدود 1 درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند 58 درصد ثروت کشور را در تملک خود دارند. حوزۀ مورد نگرانیِ دیگر بیکاری است. اصلاحات ارضی به فراموشی سپرده شده است. قبایل بومی عمدتاً به سبب جابجاییشان که نتیجه فعالیت های مرتبط با توسعه در مناطق جنگلی است، نسبت به محل زندگی جدید و امرار معاش دچار بیگانگیاند.
متاسفانه بار وظایف نیروهای پلیس ایالاتی بر دوش نیروهای مسلح پلیس مرکزی سنگینی میکند. درس بزرگ پنجاب این است که مادامیکه پلیس ایالتی با تروریستها/افراطیون شاخ به شاخ نگردد، مبارزه علیه تروریسم/افراط گرایی هرگز به پیروزی ختم نخواهد شد. نیروهای دیگر تنها میتوانند نقشی حمایتی ایفا کنند. پلیس ایالتی امروز در یک کشتارگاه گرفتار است.
همچنین عدم پیگیری موفقیتهای نیروهای امنیتی توسط مقامات دولتی، مایۀ حیرت است. وقتی مائوئیستها عقب رانده میشوند نهادها و دوایر دولتی در محل مستقر نمیگردند. و بدیهی است که مائوئیستها به مرور زمان این خلاء را پر می کنند و منطقه از دست داده را پس میگیرند.
بدین ترتیب، مبارزهای که 50 سال پیش در ناکسالبری آغاز شد، ادامه مییابد و مادامیکه طرز حکومت بهبود نیابد و مسائل اساسی که بستر و ریشههای جنبش را تشکیل میدهند حل نگردند، این خونی که از تن دولت هند میرود همچنان جاری خواهد ماند.
Source: hindustantimes